هوالمحبوب
هر داستانی چه بلند و چه کوتاه، یک پایان دارد، پایان داستان به دو بخش تقسیم می شود، پایان خوب و پایان بد. امروز میخواهم به طور مختصر درباره ی پایان بندی داستان صحبت کنم. چیزی که اغلب ما نویسنده های تازه کار با آن مشکل داریم، یعنی داستانی را که خوب شروع می کنیم نمی توانیم به همان خوبی به پایان برسانیم.
داستان با پایان خوب به داستانی گفته می شود که شخصیت داستان به هدف یا اهدافی که در داستان برایش تعریف کرده ایم می رسد، خوش و خرم پی زندگی اش می رود. داستان های هپی اِند، بین مخاطبان حرفه ای داستان اغلب طرفداری ندارند؛ چون ذهن را به چالش نمی کشند. اما بین مخاطب عامه پر طرفدار و اغلب پرفروش هستند.
داستان با پایان بد خودش به دو بخش تقسیم می شود:
الف: پایان بدی که شخصیت داستان به هدفش نمی رسد. تمام تلاش اش را می کند، همه ی راه ها را امتحان می کند ولی در نهایت دچار یاس، ناکامی و سرخوردگی می شود. چیزی شبیه داستان آناکارنینا از تولستوی بزرگ
ب:پایان بدی که شخصیت داستان به خواسته هایش می رسد، هدف را محقق می سازد اما در قبال آن هزینه های بزرگ تری را پرداخت می کند. تصور کنید هدف قهرمان شما فتح اورست بوده، شما برایش مانع های متعددی تراشیده اید، اما در نهایت قهرمان شما قله را فتح می کند ولی در این راه بخشی از سلامتی اش را از دست می دهد مثلا پایش و یا....
پایان بد بیشتر مخاطب حرفه ای را جذب می کند، چون مخاطب حرفه ای دنبال یه چالش است، مسیر سر راست و بدون سنگلاخ و پستی و بلندی کسلش می کند.
اگر میخواهید داستان تان خوانده شود، نقد شود و مورد توجه قرار بگیرد به پایان بندی اش دقت کنید. من پایان بد را به پایان خوب ترجیح می دهم، البته این هنر شماست که چطور از پس سرنوشت قهرمان تان بر بیایید.
تکلیف: قرار بر این بود که تکلیف نگویم، اما حیفم آمد که نکته ی ظریفی را در ته این پست نگنجانم، تکلیف این هفته این است که داستان کوتاهی را بنویسید و برایش سه پایان در نظر بگیرید، پایان خوب، پایان بد نوع الف، پایان بد نوع ب، می توانید پایان بندی های مختلف را در آخر داستان تان پشت سر هم بنویسید تا مخاطبان، داستان را با پایان های مختلف مطالعه کنند و درباره ی هر کدام نظر دهند. فرصت انجام این تکلیف تا 8 شهریور است.