داستان بخوانیم
هوالمحبوب
داشتم به پست جدید فکر می کردم، به این که این همه مطلب را نوشتن و تکلیف دادن، آن هم وقتی که استقبال دوستان خیلی کم شده است، شیوه ی درستی هست یا نه، به پیشنهاد آقاگل قرار شد داستانی را برای این پست در نظر بگیرم که هم تشویقی به خواندن داستان باشد و هم پیشنهاد یک همکاری، داستانی که در نظر گرفته ام، از مجموعه ی «افتاده بودیم در گردنه ی حیران» انتخاب شده است. داستان نوشته ی آقای حسین لعل بذری نویسنده ی مشهدی است. ایشان به واسطه ی همسر تبریزی شان، خانم لیلا صبوحی، به خوبی با فرهنگ و آداب تبریز اخت شده اند و رد پای این پیوند را می توان در اغلب داستان هایشان دید. نام داستان منتخب «اندوهی دور گردن» است. این مجموعه داستان به تازگی چاپ شده و خب طبیعیست که فایل پی دی اف یا فایل صوتی اش موجود نباشد. به همین دلیل مجبور شدم ، خودم داستان را برایتان بخوانم. حالا اگر توانستید صدای مرا تحمل کنید، این داستان صوتی را گوش کیند، داستان قشنگی است. هم برای آشنایی با قلم داستان نویسان جوان ایران هم برای اینکه باب همکاری بین بلاگر ها و سخن سرا باز شود. پیشنهاد ما این است که اگر مایل بودید، شما هم داستانی را که خوانده اید و دوست داشته اید برایمان بخوانید و فایل صوتی اش را در اختیار مان بگذارید میتوانیم این فایل ها را در سخن سرا منتشر کنیم تا همه ی دوستان در لذت داستان خوانی شما سهیم شوند.